پرتال مشاغل ایران

آگهی رایگان

info
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بودیاد یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می​کشت یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس یاد باد آن که رخت شمع طرب می​افروخت یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست یاد باد آن که به اصلاح شما می​شد راست   رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود معجز عیسویت در لب شکرخا بود جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود وین دل سوخته پروانه ناپروا بود آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود در میان من و لعل تو حکایت​ها بود در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود