هر که شد محرم دل در حرم یار بمانداگر از پرده برون شد دل من عیب مکنصوفیان واستدند از گرو می همه رختمحتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببردهر می لعل کز آن دست بلورین ستدیمجز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفتگشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگساز صدای سخن عشق ندیدم خوشترداشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشیدبر جمال تو چنان صورت چین حیران شدبه تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
وان که این کار ندانست در انکار بماندشکر ایزد که نه در پرده پندار بمانددلق ما بود که در خانه خمار بماندقصه ماست که در هر سر بازار بماندآب حسرت شد و در چشم گهربار بماندجاودان کس نشنیدیم که در کار بماندشیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماندیادگاری که در این گنبد دوار بماندخرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماندکه حدیثش همه جا در در و دیوار بماندشد که بازآید و جاوید گرفتار بماند